قسمتهایی از کتاب مغازه خودکشی :
خانم تواچ غصه خورد و گفت: کاش ما هم می تونستیم همین ها رو به این بچه مون یاد بدیم. همه چی رو چپکی می بینه. باورتون می شه؟ من که نمی دونم چی بگم. باور کنید همون طور که اون دو تا رو بزرگ کردیم، این رو هم بار آوردیم. این هم باید افسرده می شد، ولی همیشه نیمه ی پر لیوان رو می بینه. دیدش مثبته.»
مشتری : یه طناب میخوام که خودم رو حلق آویز کنم.
مغازه دار: خیلی خب سقف خونهتون بلنده؟؟
مغازه دار رفت از قفسه طنابِ دار را پایین کشید و گفت: دو متر کفایت میکنه، گره خیلی خوبی هم روشه، فقط باید سرتون رو قشنگ توی حلقهش جا بدید.
(آلن آخه چند بار باید بهت بگم؟ وقتی مشتری هامون از مغازه خرید میکنن، بهشون نمیگیم به زودی میبینمت. ما باهاشون وداع میکنیم. چون دیگه هیچوقت بر نمیگردن. آخه کِی این رو توی کله ات فرو میکنی؟ وقتی یکی میاد اینجا نباید بهش بگی صبح بخیر. تو باید با یه لحن بابا مُرده بهشون بگی :چه روز گندی. امیدوارم اون دنیا جای بهتری براتون باشه.)
قیمت خرید:25هزار تومان
درباره این سایت